موضوع: "رهبرانقلاب"
این روزهای بین عید قربان تا غدیر را دهه ولایت گزاشتن
سالهای گذشته صدا و سیما یه کاری برنامه ویژه ای نشان میداد و مردم میفهمیدن که این ایام چقدر باعظمته ولی تواین سالها وخصوصا امسال هیچ خبری نیست البته تا این لحظه که من دارم می نویسم
وظیفه ما طلبه ها چیست؟
در حیطه وبلاگ نویسی و رواق کوثر نت فقط در حد کپی کردن از جایی و پیست کردن در جای دیگر داریم به اصطلاح تکلیفمون ادا می کنیم
در اجتماع هم فقط روز عید غدیر خیلی هنر کنیم به دوتا سادات سر بزنیم ویه پذیرایی بشیم
در سطح شهر ایستگاه صلواتی راه انداختن
ایا براستی وظیفه در همین حد هست؟؟
چقدر برای دفاع از حریم ولایت قدم برداشتیم و چه کارهایی می تونیم انجام بدیم؟
لطفا نظر بدین
یکی از جانبازان حاضر در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین(ع)، ماجرای تقدیم نذرش به امام خامنه ای را بیان میکند.
مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (علیهالسلام) صبح دیروز (شنبه) با حضور و سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای فرمانده کل قوا برگزار شد. در این دیدار به رسم هر ساله امام خامنه ای با گروهی از جانبازان دیدار میکنند، اما در دیدار امسال یک اتفاق جالب رخ داد. خبرنگار ما ماجرای این اتفاق جالب را از امیرحسین حاجی نصیری یکی از جانبازان مدافع حرم حاضر در این مراسم جویا شد.
او که در سال 94 در منطقه خانطومان سوریه به درجه جانبازی نائل و دچار عارضه نخاعی شده است، در این خصوص میگوید: من به خاطر اینکه مداح و روضه خوان اهل بیت هستم قبل از جانبازیام در یکی از مراسمهای روضه، انگشتری ارزشمند را به عنوان صله دریافت کردم. بر روی این انگشتر کلمه “یا حسین(ع)” و در درون رکابش یا “اباعبدالله(ع)” درج شد بود و این انگشتر برای من خیلی با ارزش بود.
او ادامه میدهد: زمانی که قرار شد به سوریه بروم، همسرم به من گفت که ” نذر میکنیم که اگر در سوریه شهید شدی این انگشتر را تقدیم حضرت آقا کنیم” که شهادت نصیب ما نشد و در آن سفر من جانباز شدم.
حاجی نصیری میگوید که تا اینکه خداوند قسمت ما کرد در مراسم میثاق پاسداری دانشگاه امام حسین(ع) حضور پیدا کنم و از نزدیک حضرت آقا را زیارت کنم. زمانی که آقا برای دیدار به سمت ما آمدند من به عنوان اولین نفری بودم که با حضرت آقا دیدار میکردم.
او میافزاید: پس از آنکه با حضرت آقا دیدار کردم انگشتری را که نذر کرده بودم را از دستم در آوردم تا تقدیم ایشان کنم. حضرت آقا دستشان را بر روی سر من گذاشتند و زمانی که متوجه شدند که سر من داغ شده است، خطاب به مسئولان گفتند که “جانبازان در زیر آفتاب اذیت شده اند!". پس از آن، همان 5 بوسه معروف را بر صورت من زدند و من هم انگشتر را تقدیم ایشان کردم و ماجرای نذر کردن این انگشتر را برایشان تعریف کردم.
این جانباز مدافع حرم میگوید: حضرت آقا این انگشتر را از من گرفتند و انگشتری که در دست خودشان بود را به من هدیه دادند.
آخرین نظرات